بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـری، پـس از آن كـه مـسـلم بـن عـقیل وارد كوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد،
بلاذری مینویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود. اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به كوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـی بـن عـروه، كـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در كوفه بـود، نقل مكان كند.
مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف كوفه برای جمع آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حركت كرد.
ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در كوفه نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شـنـیـد، بـا جمعی از افراد و یارانش به سمت كوفه حركت كرد. اما در این هنگام ، با نیروهای مسلح ابن زیاد بـرخـورد كـرد و در پـی یـك گـفت و گوی لفظی ،مختار به حمایت عمرو بن حریث نزد ابن زیاد رفت. وقـتـی چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانی كه به یاری پسر عقیل شتافتی؟ "مختار قسم یاد كرد كه من در شهر نبودم .
ابن زیاد كه عصبانی بود، عصای خود را محكم به صورت مختار كوبید، به طوری كه از نـاحیه یك چشم صدمه دید. عمروبن حریث برخاست و از مختار دفاع كرد و شهادت داد كه او در ماجرا نبوده است. ابن زیاد كمی آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را میزدم." و دستور داد مختار را به زندان افكندند.
بدين ترتيب، مختار راهى زندان مى شود . او در زندان با شيعيانى همچون "ميثم تمار" ملاقات مى كند . ميثم تمار در زندان به او خبرى از آينده مى دهد: "تو از اين زندان نجات مى يابى و به خونخواهى امام حسين (ع) قيام مى كنى و اين جبارى كه ما در زندان او هستيم (يعنى ابن زياد) به دست تو كشته خواهد شد و تو با همين پاهايت صورت و گونه هاى او را لگدمال خواهى كرد! مختار همچنان در زندان بود تا امام حسین(ع)به شهادت رسید.
آزادی مختار از زندان
مختار، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، فرستاد و به او گفت: كه ماجرا را به شوهر خواهرش( عمر بن عبدالله) بگوید و او از یزید برایش تقاضای عفو كند.
شوهر خواهرش نامهای برای یزید فرستاد و برای مختار، كه دامادش بود، تقاضای بخشش كرد. یزید هم بلافاصله، نامهای به ابن زیاد نوشت كه به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد كند.
مختار، كه در یك قدمی مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد كـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود، تو را میكشتم. حالا برو و در كوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من برای انجام عمره به مكه میروم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.
مختار به ناچار به حجاز رفت؛ زیرا آنجا از سلطه بنی امیه آزاد بود و به نزد عبدالله بن زبیر، كه خود را حاكم و خلیفه میپنداشت، رفت.
ابن غرق میگوید: در بین راه عراق به طرف حجاز، مختار را دیدم كه یك چشمش ناقص شده بـود. عـلت را از او پـرسـیدم. گفت: "چیزی نیست، این زنازاده با عصایش چشم مرا مـعـیـوب نمود." و تاكید كرد(خداوند مرا بكشد، اگر او را نكشم). مختار همچنین به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدی كه من قیام كردهام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهی مقتـول سرزمین كربلا و فرزند پیامبر خدا (ص) -حسین بن علی(ع)- قیام كرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."
قیام توابین
با خبر مرگ یزید عبدالله بن زبیر در مكه شروع به گرفتن بیعت به نام خودش نمود تمام كشورهای اسلامی آن روز جز مصر و شام با او بیعت نمودند.
قیام "توّابین " به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی و تنی چند از بزرگان كوفه شكل گرفت. آنان كسانی بودند كه به حضرت امام حسین (ع)نامه دعوت به كوفه نوشته بودند، اما با حركت و ورود امام به عراق، سكوت كرده و به یاری امام اقدام نكردند.
پس از شهادت امام حسین (ع) و اسارت اهل بیت آن حضرت، وجدانهای خفته این افراد بیدار شده و خود را در خسران عجیبی دیدند و برای كفّاره گناه خود، دست به قیام زده در برابر ابنزیاد و سپاه او به مبارزه برخاستند.
گرچه قیام توابین به ثمر نرسید، ولی برای بیداری امت اسلامی، جرقه قابل توجهی بود و زمینه و جرأت و جسارت قیام در برابر حكومت دیكتاتوری اموی را به خوبی فراهم كرد.
در كوفه بعد از شنیدن خبر مرگ یزید افرادی كه بعدا به توابین معروف شدند به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی اقدام به جمع آوری نیرو برای گرفتن انتقام شهدای كربلا نمودند.
مختار كه وعده ی حكومت عراق را از عبدالله بن زبیر در قبال بیعت با او گرفته بود زمانی كه می خواست عازم عراق شود در همین هنگام به عبدالله بن زبیر خبر قیام توابین داده می شود، لذا او از حركت مختار به سمت عراق جلوگیری كرده و مختار را زندانی می كند .
سرانجام عمال، ابن زبیر ، مختار را دستگیر كردند و به زندان انداختند و مختار برای دومین بار به زندان افتاد . (گویند زندانی شدن مختار همزمان با قیام توابین بود .)
برادرش مصعب بن زبیر را با لشكرش جهت سركوبی توابین به كوفه اعزام می نماید. مصعب با توابین مبارزه كرده آنها را شكست می دهد و در این هنگام عبدالله بن زبیر مختار را از زندان آزاد كرده و او عازم عراق می شود و شروع به تهیه مقدمات قیام خود می نماید.
بازگشت مختار به كوفه
همزمان با دعوت مختار و تهیه مقدمات قیام، عبدالله بن زبیر، سیاستمدار كاركشتهای به نام عبدالله بن مطیع، را كه سابقه دوستی با مختار داشت، به استانداری كوفه منصوب نمود. تـاریـخ ورود اسـتـانـدار جدید بـه كـوفـه، پنج شنبه بیست و پنجم رمضان سال 65 ه .ق بود.
بلاذری نوشته است: مختار با قافلهاش وارد كوفه شد و پیش از ورود به شهر، كنار رودخانه حیره رفت و غسل كرد، موهای خود را روغن زد و خود را معطر كرد، لباسی مناسب پوشید و عـمامهای بر سر نهاد، شمشیر را حمایل كرد و سوار بر اسب وارد شهر شد. در ابتدای ورود، بـه مـسـجـد سـكـون - مـركـز تجمع رسید. مردم از او استقبال گرمی كردند. مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پیروزی میداد.
مختار با رهبران شیعیان و یاران امیرالمؤمنین علی(ع)و كسانی كه در حادثه عاشورا دخالت نداشتند - كه آنان را (حسینیّون) میگفتند - ملاقات نمود و آنان را به بیعت و قیام دعوت كرد.
مردم كوفه همگی به صورت نیمه مخفیانه با مختار بیعت كردند. اساس این بیعت و هدف از آن قیام، خونخواهی شهدای كربلا بود. خبر ورود مختار به كوفه و گرایش عمومی مردم به او بـه گوش ابن مطیع رسید و قاتلان امام حسین(ع)همچون شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی و زید بن حارث، كه از معاونان استاندار ابن زبیر بودند، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پیشنهاد دستگیری و حتی قتل مختار را به او دادند.
مجددا مختار از زندان برای شوهر خواهر خود، نامهای نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.
مختار پس از چند ماه زندانی شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصی یافت، و با یك حركت حساب شـده مشغول برنامهریزی برای قیام شد و جمعی از سران شیعه و بقایای توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.
فلسفه قیام مختار
هـدف مـهـم و اصـلی مـخـتـار از قیامش غیر از خونخواهی امام حسین(ع)و شهدای كربلا و دفاع از اهل بیت پیامبر: نبود. برای اثبات این مطلب و درك فلسفه قیام مختار، به طور خلاصه، ادلّه ذیل بیان میشود:
مختار در ملاقات با سران شیعه در كوفه، هدف دعوت و قیام خود را چنین بیان میكرد:
همانا (محمد حنفیّه) فرزند علی، وصی و جانشین پیامبر (ص)، مرا به عنوان امین و وزیر و فرمانده بـه سـوی شما فرستاده و به من دستـور داده است تا كـسـانی كه ریختـن خون حسین را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـی اهـل بیتش و دفاع از ضعفا قیام كنم. پس شما نخستین گروهی باشید كه به ندای من پاسخ مثبت میدهید.
در مـوضـعـی دیـگـر چـنـیـن گـفـت: "مـن بـرای اقـامـه شـعـار اهـل بـیـت و زنـده كـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـیـدان بـه سـوی شـمـا آمـدهام."
هـنـگـامـی كـه در زنـدان بـود، مـیگـفـت: "بـه خـدا سـوگـند، هر ستمگری را خواهم كشت و دلهای مؤمنان را شاد خواهم كرد و انتقام خون(فرزندان)پیامبر (ص)را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنیا هم نمیتواند مانع من شود."
وی نـامـهای مـحـرمـانـه از زنـدان بـرای تـوّابـیـن فـرسـتـاد و ضـمـن تـجـلیـل از حـركـت انقلابی آنان، بشارت داد كه "من به زودی به اذن خدا، از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تیغ خواهم گذراند و نابودشان خواهم كرد."
در بـازگـشت سران شیعه از مدینه به كوفه، مختار در جمع آنان اعلام داشت: "مرا در جنگ با قاتلان اهل بیت و خونخواهی حسین(ع)یاری دهید."
مـخـتار به ابن غرق گفت: "به مردم بگو: هدف مختار و گروهی از مسلمانان، كه قیام كردهانـد، خـونخواهی شهید مظلوم و كشته شده كربلا، حسین سرور مسلمین و فرزند دختر پیامبر (ص)سیّد مرسلین میباشد.
در دیـدار مـحـرمـانه سران شیعه با ابراهیم اشتر و دعوت از او برای یاری مختار، یزید بن انس اظهار داشت: "ما تو را به كتاب خدا و سنّت پیامبر (ص)و خونخواهی اهل بیت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت میكنیم."
در نـامـه ابـن حـنـفـیـّه بـه ابراهیم اشتر آمده است: مختار، امین و وزیر و منتخب من است و به او دسـتـور دادهام با دشمنانم وارد نبرد شود و به خونخواهی ما برخیزد، خود و طایفه و پیروانت او را یاری كنید.
مختار در مراسم بیعت مردم كوفه با او گفت: "بیعت میكنید با من بر اساس كتاب خدا و سنّت پیامبرش(ص) و خونخواهی اهل بیت پیامبر (ص).
قیام مختار
وی 5 سال بعد از حادثه خونین كربلا و یكسال بعد از نهضت «توابین» خود با هدف خونخواهی حسین بن علی (ع)و انتقام از قاتلان شهدای كربلا قیام كرد. 14 ربیع الاول سال 66 هـ ق، در كوفه به پا خاست و "عبدالله بن مطیع" را كه كارگزار "عبدالله بن زبیر" بود بیرون كرد. قیام و جهت گیری اصلی جنبش مختار با شعار «یا منصور اَمِت» و «یا لثارات الحسین» بود. (شعار "یا منصـور اَمِت" شعار یاران پیامبر(ص) در جنگ بدر بود.)
درگیری های سختی در محله ها و میدان های كوفه شد، گروههایی كشته و گروههایی تسلیم شدند و مختار وارد قصر ابن زیاد شد. اشراف كوفه با او بیعت كردند. به نقل از «اخبارالطوال» اغلب سپاه مختار از موالی ایرانی بودند.
بـیـشتـر سـاكـنان عراق را ایرانیان تشكیل میدادند و جمعیّتی عظیم بودند كه به آنان "جند الحمراء" یا "لشكر سرخ" میگفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونههایی سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـیپـوشـیـدند. عمده لشكر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـكـیـل مـیدادنـد. ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـستری حكومت حضرت علی(ع)از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر (ص)و فرزندان حضرت علی(ع)به شمار میآمدند.
مختار بعد از تسلط بر حكومت، قاتلان واقعه كربلا را كشت و نیروهایی به اطراف فرستاد تا هم در مناطق دیگر غالب شده و هم جنایتكاران آنجا را به كیفرشان برساند. مدتها این تحركات و نبرد با طرفداران بنی امیه به طول انجامید.
برخی از سركردگان كه به هلاكت رسیدند
شمار كشته شدگان در قیام مختار را بر 3000 نفر گفته اند از جمله: عمربن سعد و پسرش شمربن ذی الجوش، حكیم بن طفیل، زیادبن مالك، خولی، منقذبن مره، عبدالله بن اسید، سنان، زیدبن رقاد، مالك بن بشر، حرمله، عمروبن حجاج، ربیعة بن مخارق (فرمانده نیروهای ابن زیاد).
اقدامات مختار
مهمترین اقدام مختار، مقابله با سپاه شام بود كه درسال 67 هـ ق بین سپاه او به فرماندهی "ابراهیم بن اشتر" و سپاه شام به فرماندهی "عبیدالله بن زیاد" صورت گرفت كه در این جریان بعضی از اصلی ترین سركردگان و رهبران شام كه مدتها در جنگهای مختلف عراق، شركت داشتند، مثل عبیدالله بن زیاد، حصین بن نمیرسكونی، شرجیل بن ذی الكلاع، همگی كشته شدند و بقیه سپاه نیز شكست خورده و فراری و در شهر «موصل» آواره شدند.
سرانجام كار مختار
مختار به سرزمین و مناطقی چون موصل، حلوان (نزدیك سرپل ذهاب)، مدائن، بلاد ارمنیه، اران، آذربایجان، حوران، ماهیان، ری و اصفهان كه اینها شمال عراق بود، مسلط شد و فقط شهر بصره به دست آل زبیر و زبیریان بود. زبیریان از نیروهای مختار خواستند كه با عبدالله بن زبیر، به عنوان امیرالمومنین بیعت و دست از جنگ بردارند، و یاران مختار خواستند تا آنها با مختار بیعت و خلافت را به «آل رسول» واگذارند كه در این میان جنگی صورت گرفت و مصعب بن زبیر حاكم بصره و برادر عبدالله بن زبیر كه از شقی ترین افراد روی زمین بود سپاه مختار را شكست داد و مختار و بسیاری را كشت و یاران او را اسیر كرد و به بغض اینكه بیشتر آنها از «عجم» بودند آنها را از دم تیغ گذراند. مدت حكومت مختار، یكسال و نیم (18 ماه ) بود و در 14 رمضان سال 67 هجری قمری در سن 67 سالگی از دنیا رفت. قبر او، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم بن عقیل در كوفه است.
مصعب بن زبیر همسر مختار را دستگیر نموده و از او خواست مختار را لعن كرده و او را كافر بداند ولی او از این كار خودداری كرد بنابراین دستور داد تا او را نیز بكشند.
لازم به ذكر است عبدالله بن زبیر به مدت 8 سال و اندی بر مسلمین حكومت می كند اما بالاخره عبدالملك بن مروان ، حجاج بن یوسف ثقفی را مامور می كند تا با او به مبارزه بپردازد؛ آنها منجنیق های را بر روی كوه ابوقبیس قرار داده و به مكه حمله می كنند و در آن حمله عبدالله بن زبیر كشته شده و به این ترتیب به حكومت زبیریان پایان داده می شود.
*روایات مختلف در مورد قیام مختار
در مورد قیام مختار دو دسته روایت وارد شده است:
دسته اول: روایاتی است كه به مذمت مختار پرداخته و او را شخص كذاب معرفی میكند.
دسته دوم: مختار كسی است كه از قاتلان اهل بیت (ع)و سرور شهیدان انتقام گرفته است. پس چطور میتوان گفت مورد بغض و نفرت اهل بیت (ع)بوده است و عقیده دارنداین روایات ساخته دست دشمنان و مخالفین مختار است تا شخصیت او را نزد شیعیان زیر سئوال ببرند.
به عنوان نمونه،معتقدند پس از ارسال سر بریده عمر سعد و ابن زیاد نزد امام سجاد (ع)، ایشان در حق مختار فرمودند: "حمد و ستایش خدایی را كه انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزایی خیر عطا فرماید ".
اما در مجموع كاری كه مختار در مورد قاتلین امام حسین (ع)و یارانشان، انجام داد ، دل مسلمانان را شاد كرد .
امام زمان(عج) ولی دم ، جد بزرگوارشان حضرت سید الشهدا(ع) هستند .یكی از ماموریتهای حضرتش پس از ظهور انتقام گرفتن از قاتلان امام حسین(ع)است . لذا حضرت مهدی(عج) با لقب" ثائر دم الحسین و الشهدا " (ع)خوانده می شوند.
صاحب مكیال المكارم در توضیح معنای " ثائر: فرموده اند: ثائر كسی است كه تا وقتی خونخواهی نكرده آرام و قرار ندارد.
ما شیعیان منتظر آمدن منتقم اصلی خون آقا و مولایمان امام حسین(ع) هستیم؛ انشاالله هر چه زودتر شاهد ظهور ایشان و انتقام خون جدشان باشیم.انشاالله
نظرات شما عزیزان: